امروز تا از بانک اومدم خونه یه دوش گرفتم و کارو بارمونو انجام دادیم تا امشب بریم بیرون آخه همه جا جشن. ولی مامانی زنگ زد و گفت لوله آب ترکیده و مبینا می خواد بیاد خونه ما بره حمام. قرار شد وقتی میان همگی باهم بیان تا من و مامانی حلوای آب هویج که من تازه یاد گرفتمش و قراره برای مجله هم دستورش را پیشنهاد کنم بپزیم. تا بخوان بیان من رفتم دراز کشیدم که برام یه اس ام اس اومد که فقط تا چهارشنبه فرصت دارم فرم مصاحبه دانشگاه مهر البرز را پر کنم سریع بلند شدم و تو اینترنت دیدم بله ما که آفریقا بودیم سازمان سنجش ظرفیت چند برابر رو اعلام کرده همون موقع بابا شهرام اومد و دو تایی نشستیم برای پر کردن ولی قبل از اون به مامانی هم خبر دادم آخرای فرم بودیم...